-
رفاقت از مریم حیدر زاده
چهارشنبه 29 دیماه سال 1389 16:18
امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت این سیب را برای چه قسمت نمی کنی یعنی من از مقابل چشم تو رفته ام? این کلبه را دوباره مرمت نمی کنی? زیبا قرارمان همه جا هر زمان که شد گر چه تو هیچ وقت رعایت نمی کنی مریم حیدرزاده با تو اینم اصلی رو فراموش نکنید ( کلیک کنید )
-
لب مستانه
شنبه 11 دیماه سال 1389 18:25
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 در بلندای زمان غصه ی ما اول شد از تو و غیر چه پنهان دل ما پرپر شد خواب دیدیم که مارا لب مستانه دهند نسب این دل دیوانه به پروانه دهند چه بسا خواب بدیدیم و ندیدیم ز عشق به کسی جز نی و نیرنگ جزایی بدهند دار دنیا تو مرا بس بودی کار دنیا تو چه نا کس بودی من برایت علفی...
-
خلوت من
شنبه 4 دیماه سال 1389 00:31
در خلوت من نگاه سبزت جاریست این قسمت بی تو بودنم اجباریست افسوس نمی شود کنارت باشم بی تو هر ثانیه، هر لحظه ی من تکراریست...
-
نکند فرق به حالم
شنبه 4 دیماه سال 1389 00:30
من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی چه به اوجم برسانی چه به خاکم بنشانی نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی برگرفته از وبلاگ دهکده کوچک محبت
-
شعر قو از دکتر مهدی حمیدی شیرازی
جمعه 3 دیماه سال 1389 13:49
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزلها بمیرد گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد من این نکته گیرم که باور نکردم ندیدم که قویی...
-
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد..پژمان بختیاری
جمعه 3 دیماه سال 1389 13:48
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای در این خانه ویرانه ندارد دل را به کف هر که دهم باز پس آرد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد در بزم جهان جز دل حسرت کش مانیست آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد دل خانه عشقست خدا را به که گویم کارایشی از عشق کس این خانه ندارد گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد...
-
باغ من
جمعه 3 دیماه سال 1389 00:09
باغ من آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر، با آن پوستین سرد نمناکش باغ بی برگی روز و شب تنهاست با سکوت پاک غمناکش ساز او باران ، سرودش باد جامه اش شولای عریانی ست ور جز اینش جامه ای باید بافته بس شعله ی زر تا پودش باد گو بروید، یا نروید، هر چه در هر کجا که خواهد یا نمی خواهد باغبان و رهگذاری نیست باغ نومیدان چشم در راه...
-
همه برمی خیزند
جمعه 3 دیماه سال 1389 00:07
سینه ام آینه ای ست، با غباری از غم . تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار . من چه می گویم،آه ... با تو اکنون چه فراموشیها؛ با من اکنون چه نشستنها، خاموشیهاست . تو مپندار که خاموشی من، هست برهان فراموشی من . من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه برمی خیزند
-
مرغ شیدا
جمعه 3 دیماه سال 1389 00:04
مرغ شیدا مرغ شیدا بیا بیا ساکن ناله حزینم شو با نوایی به روزو شب هم نوای دل حزینم شو ای صبا گر شنیده ای راز قلب شکسته ام امشب با پیامی به او رسان غم نوای دل غمینم شو لحظه ای آسمان تو بنگر ناله ارغوانی ام با غم عشق او عیا ن شد روزگار جوانی ام لحظه ای آسمان تو بنگر ناله ارغوانی ام با غم عشق او عیا ن شد روزگار جوانی ام...
-
مرا اینگونه باور کن...
جمعه 3 دیماه سال 1389 00:03
مرا اینگونه باور کن... کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته... خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته...؟! نمی دانم مرا آیا گناهی هست..؟ که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست..؟؟؟
-
برترین و غم انگیز ترین عکس قرن
جمعه 3 دیماه سال 1389 00:02
. . لینک با کیفیت عکس در ادامه مطلب مشاهده کنید . .
-
رنگ عشق !
جمعه 3 دیماه سال 1389 00:01
رنگ عشق ! دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت که از تمام دنیا تنفر داشت و فقط یکنفر را دوست داشت دلداده اش را و با او چنین گفته بود « اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس حجله گاه تو خواهم شد » *** و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر...
-
دلم خالی شد و ترسید !
جمعه 3 دیماه سال 1389 00:01
خبر ، کوتاه و مبهم بود ، یه جور تعبیر بدبختی پر از تکرار اسم تو ، ولی با لُکنت و سخـتی دلم خالی شد و ترسید ! هجوم شب ، اسیرم کرد همه دیدن که ناباور ، خبر ! نابود و پیـرم کرد ! نگاه آدمـا پر اشک ، سیـاهـه پیـکرخونه ! به من گفتن که تو رفتی ، از این دنیای ویرونه نفهمیـدن که تنهـائی ، به دیـوارِ دلـم پاشیـد ندیدن چشمه های...
-
بخوام از تو بگذرم
جمعه 3 دیماه سال 1389 00:00
بخوام از تو بگذرم.....من با یادت چه کنم ؟ تو رو از یاد ببرم ......با خاطراتت چه کنم؟ حتی از یاد ببرم......تو و خاطراتتو بگو من..... با این دل خون و خرابم چه کنم؟ تو همونی که واسم .....یه روزی زندگی بودی توی رویاهای من....عشق همیشگی بودی آره سهم من فقط .....از عاشقی یه حسرته بی کسی.....عالمی داره.....واسه ما.....یه...
-
نم نم باران کم است ای آسمان فریاد کن
پنجشنبه 2 دیماه سال 1389 23:59
نم نم باران کم است ای آسمان فریاد کن قامت پیچک خمیده است آسمان بیداد کن ریشه ها در قعرخاک و سایه ها روی زمین آسمان این سایه ها را از قفس آزاد کن دست خورشیدی اگر بر قامت پیچک زدی شاپرکها را فقط با نور ماهت یاد کن شیشه ی عمر شقایق از دلش محکمتر است اندکی هم این نصیحت را به گوش باد کن بغض نیلوفر فقط با گریه ات وا می شود...
-
بــا تـــو ... اینم
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 00:11
سلام ورژن بلاگ اسکای با تو ... اینم رو افتتاح میکنیم باشعر اختصاصی .... بــا تـــو ... اینم گر عشق من از دور هویداست.... با تو ... اینم گر قلب من از عشق محیاست.... با تو ... اینم گر چشم دلم دیــر زمانیست ندیده... با تو ... اینم گر بهاری سبـــزه سبزم .... با تو ... اینم گر کویر لوت عشقم.... با تو ... اینم گر درختی...